«ما همه از خاکیم و به خاک باز می گردیم».
از قدیم و ندیم بحث سر این بود که از خاک بودن یعنی چه؟ چطور می شود که آدمی که از گوشت و پوست و استخوان و خون و آب شکل گرفته است٬ از خاک به وجود آمده باشد؟! که اهل نظر و معنی و محققان و پژوهندگان تحقیقات زیادی انجام داده اند و به اثبات رسانده اند که آدمی از خاک است. این قسمت محل بحث و محط نظر ما نیست و نخواهد بود. پس می گذریم...
تکه ی دوم جمله هم که مشخص است٬ همان که می گوید:«به خاک باز می گردیم»٬ بله این قسمت هم کاملا معین است که وقتی آدمی از نفس افتاد و قلبش ایستاد و مغزش کار نکرد٬ تعدادی از دور و اطرافیانش٬ که بعضا سال به دوازده ماه سری به او نمی زدند و احوالی از او نمی پرسیدند٬ در این لحظه و در این هنگامه-همان لحظه ی از کار افتادن نفس و این ها- دور جسد او جمع می شوند٬ او را در چاله ای قرار می دهند٬ خرواری از خاک هم رویش می ریزند٬ و از آن جا دور می شوند که بعد از جار و جنجال و جنگ و دعوا سر ما ترک و ارث و میراث٬ سال به دوازده ماه سراغی از او نگیرند به این بهانه که «خاک سردی می آورد.»
آنچه که ما را واداشته است به نوشتن این چند خط و سیاه کردن کرد نامه های بلوغ...
ادامه مطلبما را در سایت نامه های بلوغ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4annotator5 بازدید : 40 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 6:45